آن چیزی که از جسم حسین بزرگ تر بود هدف و افکار حسین بود ولی افسوس که ما به جای جسم حسین هدف و افکار او را خاک کردیم
دقیقا همینجوریه که دکتر عزیز میگه.اشک هایی که سال ها ما فقط برای جسم حسین ریختیم و هرگز از هدف و افکار او حرفی به میان نیاوردیم.جسم حسین هم به مانند بقیه اجسام انسانی یک جسم پوشالی بود و چیزی که حسین رات از بقیه انسان ها متمایز میکرد هدف و افکار او بود.به واقع افسوس....
دکتر شریعتی
(قر/span>آن ! من شرمنده توام – دکتر شریعتی)
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.
.
یا ثارالله یا سیدالشهداء یا اباعبدالله الحسین ادرکنی و اشفع لنا عند الله …
دکتر علی شریعتی: اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین(ع) نباشد،
بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند، میشود به «حسین» ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش
نشود؟ دیوانهاش نشود؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟
«حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمیشکند و لطف و
محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمیدارد و هیچ آفریدهای به پای شباهت مخلوقات او
نمیرسد.
…جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنماییام کنی به
سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.
پس
هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بیپایان تو!؟
… من کدام یک از نعمتهای تو را میتوانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
… خدایا! الطاف خفیهات و مهربانیهای پنهانیات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
…خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آنسان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس میکنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانیات به وادی شقاوت و بدبختیام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیلهای تو و تعجیل را در تأخیرهای تو
نپسندم.
آنچه را که پیش میاندازی دلم هوای تاخیرش را نکند
و آنچه را که بازپس مینهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
…پروردگار من!
… من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم میکنند در امان بدار.
…خدایا!
به که واگذارم میکنی؟
به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
… من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار
من.
ادامه مطلب ...اگر از والدین کودکی 7 ساله بپرسیم که: دیدگاه سیاسی فرزند شما چیست؟ اصلاح طلب است یا اصولگرا؟ جمهوریخواه است یا دموکرات؟ طرفدار حزب کارگر یا لیبرال؟ در پاسخ به احتمال زیاد ابتدا به شما میخندند و بعد میگویند: او هنوز خیلی بچه است. هنوز درکی از این چیزها ندارد. وقتی بزرگ شد خودش تصمیم میگیرد. ولی اگر از همان پدر و مادر سوال کنید: راستی دین فرزندتان چیست، معمولن بلافاصله و با سری افراشته پاسخ میدهند: مسلمان، مسیحی …
چه اتفاقی می افتد؟ چه میشود که ما برای دیدگاه سیاسی فرزندانمان که موضوعی ساده تر و پیش افتاده تر از دیدگاه ایدئولوژی و نقش خدا در زندگی اش است، اظهار نظر نمی کنیم؟ و تصمیم گیری را بخودش وگذار میکنیم ولی بخود اجازه میدهیم از ابتدا، ایدئولوژی خود را به او بخورانیم و برچسب بچه مسلمان، بچه مسیحی و… به او بزنیم؟
جواب اینجاست: ما از معصومیت فرزندمان (به مفهوم تربیتی کلمه نه مذهبی آن) سو استفاده میکنیم و این کار را از والدین خود یادگرفته ایم.
چگونه؟ نسل های پیشین برای بقا، عقاید مشترک را بین خود حفظ میکردند و با عقاید مخالف می جنگیدند. انسان جامعه غیر مدرن که بشکل قبیله ای زندگی میکند، به تنهایی شانس بقا ندارد و برای اینکه از قبیله طرد نشود باید با عقاید جمع هماهنگ باشد، این رفتار به نسل های بعدی نیز منتقل میشود و همچنان در انسان امروز نیز دیده میشود.
مسلمانان در لحظه تولد فرزند خود را مسلمان می نامند و در گوشش اذان میخوانند، مسیحیان آب بر سرش میریزند و غسل تعمیدش میدهند و … ما بزرگ میشویم و بیشترمان بدون اینکه عمیقا فکر کنیم همینگونه با کودکانمان رفتار میکنیم. از دوران طفولیت عقاید مذهبی خودمان را برایش تکرار میکنیم و دائما نیز گوشزد میکنیم که عدول از آنها مساوی با آتش جهنم و عذابی دردناک است. کودکان نیز بر اساس این آموزه ها، تصورات وحشتناکی از جهنم و عذاب الهی در ذهن خود میسازند که تاثیرات مخربی در ناخودآگاهشان بجای میگذارد. در آموزه های مذهبی دلیل انجام دادن کار خوب، خشنودی خداوند و دریافت پاداش و دلیل پرهیز از کار بد، ترس از عصبانیت خدا و دریافت عذاب تعریف میشود. جزییات عذابی که برای کودکان توصیف میکنیم اغلب به کابوسهای شبانه آنها بدل میشوند.